کانون وبلاگ نویسان بخش فین هرمزگان

کانون وبلاگ نویسان بخش فین هرمزگان

مکانی برای انتشار مطالب وبلاگ نویسان برتر بخش فین .آخرین اخبار بخش فین
کانون وبلاگ نویسان بخش فین هرمزگان

کانون وبلاگ نویسان بخش فین هرمزگان

مکانی برای انتشار مطالب وبلاگ نویسان برتر بخش فین .آخرین اخبار بخش فین

زندگی نامه و وصیت نامه شهید احمد عوضی

نام و نام خانوادگی : احمد عوضی

نام پدر : غلام

تاریخ تولد : 40/3/1

شماره شناسنامه : 4

محل صدور : بندرعباس

تاریخ شهادت : 61/5/1


وصیت نامه شهید احمد عوضی

بسم الله الرحمن الرحیم

به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان و به نام نامش که همتا و همانندی ندارد . در این واپسین شبهای خرداد سال 1360 یعنی  60/12/30 که حدودا ساعت سه و نیم شب را نشان می دهد پس از بازگشت از نگهبانی در کنار همسنگری هایم دراز کشیدم . همه در خواب خوش فرو رفته بودند اما من در این نیمه شب زیر نور چراغ فانوس کوچکی که سوسو می زد دستم  به روی تکه کاغذ سفیدی می لرزید مثل پیامبران و سروران دین ما (ص) وصیت نامه خود را می نویسم زیرا سرنوشت ما حقیران جنگ معلوم نیست و فقط پروردگار دانا می داند که سرنوشت ما تک تک این برادران چه خواهد شد و آیا قسمت من بنده ضعیف خدا که این همه در دنیا بد کردم و نتوانستم بنده شایسته ای باشم چه نصیبم خواهد شد . آیا مرا پذیرش می کند ؟ یا این که رد خواهم شد . ولی ای خدای کریم و رحیم و دانا و توانا از تو می خواهم و از تو خواهش می کنم مرا به مثل دیگر برادران عزیزم شهید شیخی و شهیدان دیگر و سردار لشکر کربلا محشور بگردان.

من حقیر فرزند غلام که در تاریخ اول خردادماه سال 1340 دارای شماره شناسنامه 4 در خانواده ای تهیدست و بی چیز متولد شده ام و چشم به دنیای زمان خود گذاشتم و به جمعیت زمان خود اضافه گردیدم . همانطور که گفتم من در سال 1340 به دنیا آمدم و فرزند سوم خانواده هستم و بعد از خودم دو برادر دیگر به نام های قنبر و عباس دارم، آن دو برادرم موسی و حسین از من بزرگتر هستند و به خدمت مقدس سربازی نیز رفته اند و من فرد سوم این خانواده هفت نفری هستم .که چهار ماه زودتر از رسیدن نوبت سربازی ام به خدمت مقدس رفته ام و در حال خدمت به اسلام و قرآن و مملکت خویش می باشم که در این وقت شب نشسته ام وصیت های خود را می نمایم .

اولا به پدر و مادر عزیزم که یک عمر زحمت و ضلالت مرا کشیدند تا به این سن که بتوانم برای اسلام و میهن خود خدمت کنم .

پدر و مادر عزیزم اگر خدا قسمت کرد و قابل دانست که مرا از پیش شما ببرد از شما خواهش می کنم هرگز برای من گریه و زاری نکنید و اشک نریزید زیرا تمامی اجر اخروی خود را از بین می برید زیرا که این راه راهی است که من انتخاب کردم زیرا راه سید الشهدا و انبیاء ما بوده است که مثل 72 تن صحرای دشت کربلا در یک روز به شهادت رسیدند که زینب در آن زمان یکه و تنها با یزیدیان در نبرد بود .

هم اکنون شما نیز گریه و زاری سر ندهید تا بتوانم پیش خدا طلب آمرزش نمایم از شما خواهش می کنم به جای گریه و زاری برای من نماز و روزه و اعمال شرعی که نتوانستم انجام دهم انجام بدهید و چنانچه خدای نکرده بدهکاری دارم آن را بپردازید از طرف من عذر و بخشش بطلبید.

به برادر بزرگتر موسی وصیت می کنم که هرگز پدر و مادر را اذیت و آزار ننمایی و به آنها احترام بگذاری و در پیری دست آنها را بگیرید و غمخوار آنها باشی و حسین عزیز و عباس شما نیز به نوبه خودتان به پدر و مادر احترام و ارزش قائل گردید هرگز آنها را ناراحت نکنید بلکه آنها را در کارها یاری نمایید و هر چیزی که نیاز داشتند برایشان تهیه نمایید زیرا اگر احترام به پدر و مادر خود بگذارید احترام به اولیای خدا و پیامبران می باشد پس احترام و عزت آنها واجب است .


منبع : وبلاگ شهدای فین

وصیت نامه شهید هادی رضوانی

بسم الله الرحمن الرحیم

با عرض سلام خدمت یگانه منجی عالم بشریت حضرت مهدی و نایب برحقش امام خمینی .

من هم مانند تمام شهیدان ان دیار و این دین قدم در راهی گذاشته که برای اعتلای کلمه حق باید ازسر گذشت . از سرگذشتن یک شعار و رجزت یک حقیقت است . حقیقتی که در طول هزار و چهارصد سال شریعت اسلام برای آن با خون خود امضا کردند .

اگر بخواهم از شهادت و شهید بگویم جز خود ستایی کار دیگری نکرده ام . چون شهید و شهادت از آن خداست و خداوند آن را بر بندگان خود در آخرین لحظات عمرشان در این دنیا آشکار می سازد .

وصیتم را طولانی نمی کنم . از این راه دور با قلبی سرشار از محبت و رویی مالامال از عشق دست پر محبت پدر و مادر را می بوسم . پدر و مادری که فقط نام پدر و مادری آن ها در نزد خداوند می تواند بیانگر ارزش آن ها برای بنده باشد . از تمام نافرمانی هایی که در حق آن ها انجام داده ام با سرافکندگی معذرت می خواهم ، پوزشی که فقط قطرات اشکم که بر صورت می لغزد می تواند بیانگر عمق آن باشد .

علیرغم همه تلاش بر طولانی نبودن وصیتم باز هم وصیت طولانی و برای تسکین قلب های داغدار پدر و مادرم سخنان مادری بر نعش فرزندش را برای معار خدمتتان عرض می کنم . مادری بر سر نعش پسر خود با پسرش چنین می گفت که ای پسرم اگر زندگی جاویدان امر پسندیده ای بود خداوند آن را به مقفور ترین مخلوق خود عطا نمی کرد و اگر مرگ امر نا شایستی بود خداوند آن را بر محمد ارزنده ترین بنده خود نازل نمی کرد . ای پسرم اگر در دنیا کار نیک انجام داده ای برو تا پاداش آن را بگیری و آگر به مانند من جز گناه کار دیگری نداشته ای زودتر برو تا عذاب کمتری در انتظارت باشد . و این سخنان بر احوال همه اموات و شهیدان ما صادق است .

خداوندا تو را به حق فاطمه زهرا قسمت می دهم که داغ مرگ مرا بر قلب های پدر و مادر آسان گردان و نعمت صبر و اجر آن را بر آنان نازل فرمای .

از این راه دوردست خواهر و برادرانم را می بوسم و به خاطر تمام بدی ها و بی احترامی ها که از جانب بنده بوده معذرت می خواهم و خداوند به همه شما اجر جمیل عنایت فرماید .

ضمنا دو سال نماز و دو ماه روزه قضا دارم . اگر قضا نمودن آنها برای شما مانع و اشکالی ندارد آن ها را برای آمرزش گناهانم انجام دهید .

در خاتمه از تمام دوستان و آشنایان التماس دعا دارم .

هادی رضوانی


2/10/65

منبع : وبلاگ شهدا بخش فین

وصیت نامه شهید غلامشاه شادابی پور

به نام خدا

بعد از حمد و سپاس خداوند و درود و سلام بر چهارده معصوم (ع) حضور شما پدر و مادر عزیزم سلام عرض می کنم و از شما طلب عفو دارم .

از شما می خواهم که مرا حلال کرده و برایم دعا کنید .

اما بعد ، برادران و خواهران گرامی از شما نیز عذر خواهی دارم و امید وارم که نصایح مرا در مورد احترام به والدین و حفظ شئونات اسلامی پذیرا باشید و همیشه در حفظ و عمل به اصول و فروع دینی که خون بهترین انسان های ملکوتی به خاطر آن ریخته شده ضمن این که رنج ها و مصائب و اذیت و آزارها دیده اند ، کوشا و مجد باشید یعنی وصی پیامبر و قرآن و سنت را رها نکنید .

نظام جمهوری اسلامی ودیعه الهی است که ماحصل مجاهدت ها و سنت ها است . از رهبر حرف شنوی داشته باشید و در صیانت از دستاوردهای نظام شکوهمند اسلامیمان از هیج چیزی دریغ نداشته باشید ....

ادامه مطلب

زندگینامه شهید غلامشاه شادابی پور

شهید غلامشاه شادابی پور فرزند مصطفی در مورخ نهم آذرماه سال 1350 در روستای رضوان در خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشود .

دوران کودکی را در زادگاهش سپری کرد و تحصیلات خود را تا پایه سوم راهنمایی در آنجا به پایان رساند و به دلیل نبود دبیرستان از ادامه تحصیل صرف نظر کرد .

در تاریخ دهم دیماه 1368 به استخدام نیروی انتظامی  در آمد و پس از گذراندن دوره های مختلف در قلعه قاضی ، مشهد و کرمان در نهایت جهت خدمت به ناحیه انتظامی بم اعزام گردید . و پس از چندین مرحله انتقال و انتصاب به عنوان فرماندهی تیم و نارنجک انداز و معاونت گروه پایگاه سرراهی منطقه راین در تاریخ 28شهریور1370 پس از درگیری در حوزه استحفاظی در اثر اصابت گلوله به درجه رفیع شهادت نائل گردید .

منبع : گل سرخ چادر من

وصیت نامه شهید حمید شیخی فینی

با سلام به رهبر کبیر انقلاب اسلامی و شهدای صدر اسلام تا کنون بخصوص شهدای جنگ تحمیلی و شهدای کربلای ایران با سرداری سید کربلای ایران آیت الله مظلوم شهید بهشتی .

با نام خدا وصیتم آغاز می کنم .

وصیت من این است که اسلام عزیز جهانی گردد و پرچم الله اکبر در تمام نقاط جهان بر فراز در آید . از ملت ایران خواستارم بخصوص مردم این استان که از رهبری ولایت فقیه پیروی کرده و امام را تنها نگذارند .

از برادران همسنگرم در بندرعباس خواستارم که این گروهکهای ضد انقلاب را نابود کنند .

از پدرم خواستارم که ادامه دهنده راه امام حسین (ع) و یکی از یاران امام باشد .

از مادرم خواستارم همانطور که شب و روز در راه اسلام گام می نهد باز به فعالیتشان ادامه دهند تا پشت ابرقدرت ها را بلرزانند .

از برادرانم خواستارم که شاگردان امام حسین (ع) باشند .

از خواهرم خواستارم که ادامه دهنده راه زینب باشند و همین طور به فعالیتهای خود ادامه دهند و با قلم کوچکت بنویس مرگ بر آمریکا ،مرگ بر شوروی ،مرگ بر فرانسه ،مرگ بر صدام .

و در آخر ار همه دوستان و آشنایان التماس دعا دارم .

مرا اگر شهید شدم اگر مقدور است در کنار قبر برادرم در گلزار شهدای بندرعباس دفن کنید .

خدمتگرار به اسلام        حمید شیخی

62/11/9